اين روزها ديگر توان ماندن ندارم ، هوايم هواي دل كندن است در رگهاي جاده هم حتي حس عبور مي جوشد . ثانيه هاي انتظار پاهايم را ترك ترك كرده رهايم كنيد آيه هاي خورشيد مرا مي خوانند. مي خوانند و فرياد مي كشند ؛ اي فرزند آدم ، كجا رفته اي نفس هايت را چرا بر باد مي دهي اينجا باد هم هواي رفتن ندارد، مانده است مرده است تك تك ذراتم در تزلزلند . درونم آتشي زب,ديار عشق,سفر به ديار عشق,رمان سفربه ديارعشق,دختري از ديار عشق,عشقت ديار ليلى,دانلودرمان سفربه ديار عشق,سفر ب ديار عشق ...ادامه مطلب