شهر عشق

ساخت وبلاگ
مادرم  برای تو مینویسم.  شاید تمام کلمات بارها و بارها در باب تو روی صفحه بنشینند اما حتی یک نقطه از سیاهی چشمانت را هم وصف نکرده ام.دلم همیشه آغوشت را فریاد میزند. اصلا انگار نه انگار ک شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 27 آبان 1399 ساعت: 13:46

هوایم امشب جور دیگریستنمیدانم چه شده، اشکهایم از قاب چشمانم گریزانندحال دلم را نمیفهمم چرا انقدر بی دلیل تنگ استانگار دنبال بهانه میگردد تا بهانه بگیردنمیدانم چه شد که خیالم سوار بر موسک کاغذی شد و رف شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 19:11

چه ابهتی داری مادر که هنوز بعد از این همه سال حتی رنگ چادرت تن دشمنانت را به رعشه میاندازد

چادرت را که به امانت بر سرم میگذارم انگار آوار بر سرشان خراب می شود

نگاهشان تیر میکشد و تاب ندارند

حتی زبانشان از اختیار خارج میشود

 هر سلاح و مسیری دست گرفتند تا شاید ابهت چادرت کم شود

اما تا آخرین نفس خار چشمشان میکنیم تا آن دم که فرزند دلبندتان انتظارمان را به سر بیاورد و نگاهمان را مزین نماید

مادر کمک کن تا بتوانیم امانت دار خوبی باشیم

 

شهر عشق...
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 126 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:56

روزها از پس هم گذشتند و رفتند  چند ماهي شده  دقيقش 9 ماه و 8 روز است كه مي گذرد از آخرين آغوشي كه برايم گشود و با تمام وجود زير سايه با ابهتش پناه گرفتم  برايم دعا خواند و بدرقه ام كرد  تا به زيباترين سفري كه خودش بارها و بارها برايم آرزو كرده بود، بروم مي دانستم كه براي اين سفر بايد از همه و حتي از خودم دل ببرم و تنها به سوي معبودم پرواز كنم  با عزيزترين عزيزانم خداحافظي كرديم  بيقرار رفتن بوديم  در مدينه  در حياط مسجد النبي در غربت و سكوت قبرستان بقيع در كوچه بني هاشمي كه ديگر اثري از آن نبود در روضه و ... آرام گريستيم و از عمق وجود خواستيم كه از تمام تعلقات دل ببريم خواستيم كه صبر زينبي نصيبمان شود تا با مشكلات و ناملايمات بجنگيم و بر عهد خود بمانيم و با دلي سرشار از اميد راهي مكه شديم طو شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت: 22:11

باور نمیکنم که چه زود میگذرد انگار همین دیروز بود که چشمان کوچکت را در این جهان گشودیو معصومانه برایم گریستی چقدر زود گذشت اما سراسر خاطره مینویسم تا هیچ وقت فراموش نکنم تا به یاد بیاورم چقدر شیرین تلاش کردی تا دستان کوچکت را پیدا کنی  و چه ذوق دلنشینی داشتی زمانی که دستانت را کشف کردی و با آن نگاه کنجکاوت حرکاتش را دنبال میکردی  یک ماه و نیمه بودی که یاد گرفتی چشمان معصوم و خواب آلودت را با دستانت بمالی کم کم یاد گرفتی مشتهایت را به دهان ببری و انگشتانت را در دهان باز میکردی و به حلقت میرساندی و جالب اینکه از عق زدن هایت گلایه میکردی نزدیک دو ماه داشتی که برای اولین بار ناخواسته آوای ماما از شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : تلاشهایت,ستودتی,است, نویسنده : ghalbemaho بازدید : 128 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:54

چقدر دیر و زود میگذرد شیرینی بودن و لمس حرکاتت به ثانیه ای میگذرند و  انتظار دیدن و به آغوش کشیدنت زمان را برایم از حرکت می اندازد تمام تصوراتم را دگرگون کرده ای و انگار دنیای دیگری برایم ساخته ای  هر چه میگذرد عاشق ترم میکنی تمام دغدغه ام شده ای  هیچ میدانی ؟ بیشتر که از چهره می افتم بیشتر دلم برای شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 201 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 5:46

چیز زیادی نمانده تا آمدنت  تا حس متفاوت و رویایی مادری   ثانیه هایم انگار جور دیگری می روند  اصلا معلوم نیست کجای کارشان لنگ میزند که اینگونه کند شده اند هیچ نمیدانم  گاهی ترسی عجیب تمام وجودم را پر میکند و مغزم به تپش می افتد از این همه افکار و اما و اگر  آخر که به تو می اندیشم انگار از همین حالا م شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 137 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 5:46

چقدر شیرین است آغوشی که مدتها انتظارش را کشیدیم باور کردنی نیست که تمام شد آن همهانتظار درد و اشک های غیر قابل وصفی که البته ارزشش را داشت  دیگر اصلا مهم نیست نمیخواهم سختی هایش را به یاد بیاورم یک نگاه معصومش  یک گریه که نشان از حضور معصوم و بی پناهش است  و یک لبخند که حتی ممکن است گردش ناخودآگاه ع شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 155 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 5:46

هر روز را که میگذرانم برایم معنایی جدید دارند این روزها با تقویم اخت شده ام و مدام زیر و رویش میکنم میشمارم از ابتدای بودنت تا آمدنت  هر روز را که میگذرد در دفتر ذهن و اندیشه ام خطی میکشم و دوباره میشمارم دوباره  ساعت از 12 گذشت  یک روز دیگر و دیگر و دیگر این روزها اصلا تکراری نیستند گاهی ترس دارند گاهی دلهره و وحشت و گاهی شوق دیدارت حتی از بک صفحه کوچک و تاریک بودنت تمام وجودم شده  چقدر نیامده خواستنی شدی... پاره وجودم  برای دیدن و شنیدنت لحظه شماری میکنم تصورت هم برایم زیباست کاش زودتر و بیشتر خود بنمایی ای عزیز نازنینم شهر عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalbemaho بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت: 23:58

نمیدانستم مرده متحرک چیست

الان خودم یک مرده متحرکم

نه 

انگار تازه دارم جان می دهم

تمام سلول های تنم دارند منقبض می شوند

به زور دارند روحم را از تنم بیرون میکنند

بی قرارم 

دست و پاهایم دارند می لرزند

نفسم بند آمده

دارم خفه میشوم

کاش زودتر خلاص شوم

خدایا کمکم کن

شهر عشق...
ما را در سایت شهر عشق دنبال می کنید

برچسب : حال امروزم,حال امروزمن,حال امروزمن ازآینه پیداست بیا,وضعیت حال امروزمرتضی پاشایی,معراج سنچولی حال امروزم,متن اهنگ حال امروزمن, نویسنده : ghalbemaho بازدید : 134 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 18:54